خداوند جهان را فریبا آفرید
تا روح، امیر جسم و تن ذلیل روح باشد
پس هر کس به مقدار عمرش با تنش مأنوس است
منشاء این پندار، همین فریبا بودن جهان است
فی المثل در آینه ات نگاه کن،
آیا فکر میکنی تنها سی سال از عمرت گذشته؟!
حال آنکه من هزاران سال است که دوستت دارم
از همان روزگار نه چندان دور که میوه ای ممنوعه بر درخت بودی
و من قطره ای از طوفان نوح، که سیل آسا خود را
به ریشه ات رسانده
و تو را با خود به دریا کشاندم
تا سال ها بگذرند و زمین ها بالا بیایند

دریاها خشک شوند و گل وجود ما دوباره جوانه زند،
بعدها آن جوانه ها ثمر دادند و در کام نیاکانمان ریخته شدند
تا خون و گوشت و پوست و استخوان ما شوند ...

آری بانو دوست داشتن من سرگذشت طولانی و عجیبی دارد
تو همیشه دنیای من بودی و من
«از قبل طوفان نوح دوستت داشته ام!»